عکس روبروی در، برای هر کسی که میاد تو اتاق جلب توجه می کنه! مثل خودم روز اول!
ساده است و مهربون! نیاز به گفتن نیست! اینا رو تو چهره ش هم می تونی بخونی!
روز اول آبان ماه بود! سال 1347!!!! توی یه خونه توی یه روستا به اسم گرجی محله، بهرام به دنیا اومد!
نیومد که بمونه!
با داداش های بزرگترش سر جبهه رفتن رقابت داشتن! این میومد اون می رفت! البته اجازه گرفتن برای بهرام که می خواست داوطلبانه بره جبهه یه کم سخت تر بود!
بلد بود چطوری مامان و بابا رو راضی کنه!!!!
....
عملیات کربلای 5 بود! اسفندماه 65! برنگشت! همرزمش می گه: یکی از دوستامون پاش روی مین رفته بود! بهرام رفت که کمکش کنه! اما....
سالها مفقودالاثر بود تا صفای شلمچه رو با حضورش بیشتر کنه!!!!
***
کمر درد شدیدی گرفته بود!!!! علتش را که می پرسیدند؛ می گفت: بهرامم شهید شده!!
شاید درک نکردند عشق مادرانه اش را و آرام خندیدند به او...
چندی نگذشت؛ خبر آوردند...
بهرام فیروز کوهی... امام زاده عبدالله گرگان!!!! اومدین گرگان، بسم الله...
التماس دعا...................یه عالمه...